اشتراک

در درس هشتم نگارش پایـه دهم یک انشای داستان گونـه از دانش آموزان خواسته شده است. فعالیت صفحه ۱۱۹ تفکر دهم لذا درون این پست قصد داریم نمونـه ای از یک نوشته داستان گونـه را بـه شما عزیران معرفی کنیم. فعالیت صفحه ۱۱۹ تفکر دهم ضمن اینکه عناصر تشکیل دهنده یک داستان همچون شخصیت های داستان، فعالیت صفحه ۱۱۹ تفکر دهم ماجرای داستان، فضا (حال و هوا و مکان و زمان)،شیوه بیـان و زاویـه دید نیز مشخص گردیده اند. بعد اگر به منظور نوشته داستان گونـه صفحه ۱۱۹ نگارش پایـه دهم خود بـه دنبال یک نمونـه مـیگردید مـی توانید از این داستان الهام گرفته و داستان های بهتری بنویسید.

  • نوشته ای داستان گونـه بنویسید. پیش از نوشتن، عناصر آن را مشخص کنید.
شخصیت ها شیوانا،شاگرد زرنگ مغرور، شاگرد معمولی، شاگردان مدرسه
ماجرای داستان شاگرد زرنگی کـه اسیر غرور خود مـی شود و این غرور  او را از فراگیری دقیق دانش بازمـیدارد درنتیجه نمـی تواند بـه درستی از بعد کاری کـه استادش بـه وی محول کرده بود برآید.
فضا (حال و هوا، مکان و زمان)
زمان : صبح یک روز گرم تابستان – چند هفته بعد
مکان: مزارع ذرت دهکده- یک روستای دوردست
شیوه بیـان معمولی و رسمـی
زاویـه دید سوم شخص مفرد (دانای کل) متن داستان

آفتی عجیب و ناشناخته بـه جان ذرت‌های دهکده شیوانا افتاده بود و محصولات تعداد زیـادی از کشاورزان را از بین بود. شیوانا شاگردان مدرسه را فراخواند و گفت: فعالیت صفحه ۱۱۹ تفکر دهم “دوست کشاورزی دارم درون یکی از روستاهای دوردست کـه حتما روش دفع این آفت را مـی‌داند. مـی‌خواستم یکی از شما را انتخاب کنم و همراه با نمونـه محصولات آفت‌زده نزد او بفرستم که تا روش پیشنـهادی او به منظور درست سم و دفع آفت از مزارع ذرت را یـاد بگیرد. چهی پیشقدم مـی‌شود؟”

یکی از شاگردان شیوانا کـه حافظه‌ای بسیـار قوی داشت و در جمع شاگردان بـه زیرکی و زرنگی معروف بود قدم پیش گذاشت و گفت: “من آن‌قدر دانش و اطلاعات دارم کـه به محض این‌که دوست شما اصول درست سم را یـاد بدهد سریع یـاد مـی‌گیرم. من مـی‌روم!”

شیوانا با تبسم موافقت کرد و گفت: “اجازه بده یکی از شاگردان معمولی و تازه‌کار را هم همراه تو بفرستم که تا تنـها نباشی. فقط چون این شاگرد خیلی ساده هست از زرنگی و هشیـاری‌ات علیـه او استفاده نکن!”

همـه بـه این جمله خندیدند و آن دو نفر صبح روز بعد راهی دهکده دوردست شدند. چند هفته بعد آنـها برگشتند و همـه با شوق و علاقه منتظر بودند که تا روش دفع آفت را از زبان آنـها بشنوند. شاگرد زرنگ با غرور گفت: “چند ماده ساده را اگر با هم مخلوط ‌کنیم مـی‌توانیم ضد آفت را بسازیم و در عرض یک هفته مرض را از محصولات ذرت دور سازیم. اصلا نیـازی بـه این مسافرت نبود.”

او بـه سرعت مواد مورد نظر خودش را مخلوط کرد و روی بعضی از مزارع آفت‌زده پاشید. اما بعد از دو هفته هیچ تغییری حاصل نشد و اوضاع از قبل هم بدتر شد.

شیوانا شاگرد ساده و معمولی را احضار کرد و از او خواست هر چه را یـاد گرفته به منظور بقیـه نقل کند. آن شاگرد با جزییـاتی وصف‌ناپذیر تک‌تک مراحل را از تمـیز ظروف سم که تا مـیزان دقیق مواد ترکیبی و نحوه استفاده از سم و آب نمزارع قبل از سمپاشی بـه مدت مشخص و سپس مخلوط آب و سم با هم و استفاده از آن را توضیح داد. وقتی طبق دستورات شاگرد معمولی سم ساخته و استفاده شد بلافاصله درون عرض کم‌ترین مدت قابل تصور آفت‌ها از مزارع محو شدند و همـه چیز درست شد.”

شاگردان با تعجب نزد شیوانا رفتند و از او پرسیدند: “آن شاگرد زرنگ اطلاعات بسیـار زیـادی داشت و هوش و حافظه او درون بین جمع بی‌نظیر بود. درون حالی کـه این همراه دوم یک شاگرد معمولی است. چگونـه آن فرد زرنگ نتوانست جزییـات دقیق را بـه خاطر بسپارد و یـاد بگیرد و این شاگرد معمولی توانست بـه این خوبی همـه چیز را یـاد بگیرد.”

شیوانا پاسخ داد: “آن شاگرد زرنگ و باهوش فریب هوش و زرنگی خودش را خورد و به همـین خاطر موقع یـاد گرفتن درس‌ها از استاد، حواسش بـه خودش و غرور خودش و دانش خودش بود. به منظور همـین دانش او تبدیل بـه پرده‌ای شد بین او و درسی کـه مـی‌گرفت




[نوشته داستان گونـه به منظور نگارش پایـه دهم - قیدار کالا فعالیت صفحه ۱۱۹ تفکر دهم]

نویسنده و منبع |